فهرست مطالب
فصلنامه بیماری های پستان ایران
سال هشتم شماره 1 (پیاپی 28، بهار 1394)
- تاریخ انتشار: 1394/05/01
- تعداد عناوین: 7
-
-
صفحات 7-14مقدمهشیمی درمانی نئوادجوانت روش استاندارد درمان بیماران مبتلا به سرطان پستان پیشرفته موضعی است اما امروزه در مراحل اولیه و به منظور دستیابی به حاشیه منفی جراحی و نیز افزایش امکان حفظ پستان جایگاه مناسبی پیدا کرده است. مطالعات متعددی نشان داده اند که در صورت پاسخ کامل پاتولوژیک بقای بیماران افزایش می یابد. هدف از این مطالعه بررسی میزان پاسخ کامل پاتولوژیک و عوامل بالینی و بیولوژیک موثر بر آن در بیماران مبتلا به سرطان پستان مراجعه کننده به پژوهشکده سرطان پستان بود.روش بررسیدر یک مطالعه مقطعی بیماران مبتلا به سرطان پستان در مراحل I تا III که طی سال های 1376 تا 1392 در پژوهشکده سرطان پستان شیمی درمانی نئوادجوانت شده بودند، مورد بررسی قرار گرفتند. پاسخ کامل پاتولوژیک به مواردی اطلاق شد که در بافت پستان و آگزیلا پس از جراحی هیچ توموری باقی نمانده بود. این دسته از بیماران با گروهی که باقیمانده تومور در پاتولوژی داشتند مورد مقایسه قرار گرفتند. داده ها با استفاده از آمار توصیفی و تحلیلی و توسط نرم افزار spss 19 آنالیز شد.یافته هادر مجموع در بازه زمانی فوق 179 بیمار وارد مطالعه شدند. میانگین سنی بیماران 4/45 سال بود. 34 بیمار (19%) در گروه پاسخ کامل پاتولوژیک و 145 بیمار (81%) در گروه پاسخ نسبی یا عدم پاسخ پاتولوژیک قرار داشتند. بین دو گروه از نظر سن، وضعیت منوپوز، سابقه فامیلی ابتلا به سرطان پستان، اندازه تومور، هیستولوژی تومور، گیرنده استروژن و پروژسترون و Her2-neu و تیپ فنوتیپیک اختلاف معنی دار مشاهده نشد. نوع رژیم شیمی درمانی و تعداد جلسات آن قبل از جراحی بر پاسخ یا عدم پاسخ کامل موثر نبود. اما سطح Ki67 بین دو گروه معنی دار بود (p=0.01) به نحوی که در بیماران دارای Ki67 بیشتر از 40، پاسخ کامل پاتولوژیک بیشتر مشاهده شد.نتیجه گیریبر اساس نتایج این مطالعه، از میان عوامل دموگرافیک، بالینی، بیولوژیک و درمانی بررسی شده، سطح Ki67 عامل پیشگویی کننده برای پاسخ پاتولوژیک بعد از شیمی درمانی نئوادجوانت بود.
کلیدواژگان: سرطان پستان، شیمی درمانی نئوادجوانت، پاسخ کامل پاتولوژیک، Ki67 -
صفحات 15-24مقدمهادم لنفاوی اندام فوقانی یکی از علل مهم ناراحتی روانی و جسمی در بیماران سرطان پستان محسوب می شود. سطح بالایی از اضطراب و افسردگی در بیماران ادم لنفاوی اتفاق می افتد. این مطالعه با هدف بررسی تاثیر تکنیک های تن آرامی بر میزان حجم ادم لنفاوی، اضطراب و افسردگی در زنان دارای ادم لنفاوی تحت درمان با احتقان زدایی ترکیبی (CDT) بود.روش بررسیپژوهش حاضر که کار آزمایی بالینی نیمه تجربی است، 31 زن مبتلا به ادم لنفاوی (اختلاف حجم دو اندام بیش از 200 سی سی) در دو گروه کنترل (16 نفر) و آزمون (15 نفر) قرار گرفتند. ابزار جمع آوری داده ها شامل؛ اندازه گیری حجم ادم لنفاوی از طریق تانک حجم سنج، میزان اضطراب و افسردگی با استفاده از پرسشنامه HADS قبل، پایان فاز اول و 6-4 هفته پس از اتمام فاز اول درمان بود. مداخله در دو فاز انجام شد. فاز اول به مدت 3 هفته (6 روز در هفته) که در گروه کنترل CDT ودر گروه آزمون قبل از انجام درمان CDT تکنیک های تن آرامی شامل آرام سازی عضلانی پیش رونده توسط محقق در کلینیک انجام شد و فاز دوم به مدت 6-4 هفته در منزل توسط بیمار در هر دو گروه ادامه پیدا کرد.یافته هایافته های مطالعه نشان داد که میزان حجم ادم، نمرات اضطراب و افسردگی در گروه آزمون به ترتیب 6/ 63، 1/ 54 و 5/ 65 درصد و در گروه کنترل به ترتیب 7/ 60، 4/ 31 و 2/ 35 درصد کاهش یافتند. اختلاف معنی داری در درصد کاهش نمره افسردگی در طی فاز اول (p=0.02)، کل دوره پژوهش (p=0.004) و درصد کاهش نمره اضطراب در کل دوره پژوهش (p=0.005) بین دو گروه مشاهده شد.نتیجه گیریانجام تکنیک های تن آرامی موجب کاهش نمره اضطراب و افسردگی و نیز حجم ادم در بیماران دارای ادم لنفاوی می گردد.
کلیدواژگان: تکنیک های تن آرامی، ادم لنفاوی، اضطراب، افسردگی، احتقان زدایی ترکیبی -
صفحات 25-33مقدمهسرطان پستان یک تهدید عمده برای سلامتی زنان سراسر جهان می باشد و پیشرفت هایی در توانایی ما برای جلوگیری، تشخیص و درمان این بیماری نیاز به درک بیشتری از پایه و اساس مولکولی ایجاد سرطان پستان دارد. بررسی متیلاسیون ژن های چرخه سلولی می تواند به عنوان یک شیوه برای شناسایی کردن ژن های مهم در تومورزایی استفاده شود و ارزش تشخیصی/ پیش آگهی دهنده داشته باشد. هدف این مطالعه بررسی وضعیت متیلاسیون پروموتر RASSF1A، به عنوان یک ژن تنظیم کننده چرخه سلولی، در دو رده سلولی سرطان پستان است.روش بررسیدر این پژوهش بنیادی از تکنیک MSP (PCR اختصاصی متیلاسیون) که روشی کیفی است، به منظور تعیین الگوی متیلاسیون پروموتر RASSF1A در دو رده سلولی سرطان پستان (MCF-7 و MDA-MB-231) استفاده شد. این روش مستلزم تغییر اولیه DNA به وسیله سدیم بی سولفیت، تبدیل همه سیتوزین های غیرمتیله، اما نه متیله، به اوراسیل و پس از آن تکثیر با پرایمرهای اختصاصی برای DNA متیله و غیرمتیله می باشد.یافته هانتایج MSP نشان می دهند که در هر دو رده سلولی MCF-7 و MDA-MB-231، بدون توجه به زیرگروه مولکولی آنها، پروموتر ژن سرکوب گر تومور RASSF1A کاملا متیله می باشد. فقدان باند غیرمتیله در هر دو رده سلولی مذکور نیز نشان دهنده این امر است.نتیجه گیریاین یافته ها تایید می کنند که هیپرمتیلاسیون ناحیه پروموتر RASSF1A ممکن است نقش مهمی را در پاتوژنز سرطان پستان ایفا کند. با در نظر گرفتن اینکه تغییرات اپی ژنتیکی برگشت پذیر هستند، غربالگری برای الگوهای متیلاسیون نابهنجار جایگاه های CpG در پروموتر ژن های ضروری در طی فرآیند تومورزایی، مانند ژن های چرخه سلولی، می توانند در توسعه و کاربرد عوامل درمانی هدف گیری کننده این تغییرات در سرطان های پستان انسانی موثر باشند.
کلیدواژگان: سرطان پستان، ژن های چرخه سلولی، الگوهای متیلاسیون نابهنجار، پروموتر ژن سرکوب گر تومور RASSF1A -
صفحات 34-41مقدمهعقیده بر این است که دستگاه ایمنی به عنوان ابزاری جهت بازشناسی سلول های خودی از مواد بیگانه و حفظ هموستازی بدن تکامل پیدا کرده است و IL-2 به عنوان سایتوکاینی که ایمنی تطبیقی را میانجی گری و تنظیم می کند شناخته شده است. با توجه به تاثیر ورزش در کاهش التهاب و تاخیر خستگی در بیماران سرطانی، هدف پژوهش حاضر بررسی اثر کمک درمانی تمرینات ورزشی بر سایتوکاین های درگیر در ضد آنژیوژنز تومور سرطان پستان وابسته به گیرنده استروژن می باشد. امروزه از فعالیت بدنی به عنوان یک عامل کمکی در بهبود کیفیت زندگی بیماران مبتلا به سرطان استفاده می شود.روش بررسیپژوهش حاضر از نوع تجربی آزمایشگاهی بوده، بدین منظور تعداد 20 سر موش بالب سی ماده به شکل تصادفی در 2 گروه 10 تایی تومور-ورزش (TE)، تومور- ستراحت (TR) تقسیم شد. پس از آشناسازی با محیط، سلول های سرطانی وابسته به استروژن MC4-L2 به همه موش ها تزریق شد. پس از آن یک گروه از موش ها به مدت 6 هفته، 5 روز در هفته تمرین استقامتی را انجام دادند. حجم تومور هر هفته با کولیس دیجیتالی اندازه گیری شد. در پایان موش ها قربانی شدند و بافت تومور برداشته شد. بافت تومور هموژن شد و سطح سایتوکاین با روش الایزا اندازه گیری شد.یافته هابر اساس نتایج آزمون T مستقل در رشد حجم تومور و غلظت IL-2 در بافت تومور نشان داد، روند رشد حجم تومور در گروه (TE) نسبت به گروه (TR) کاهش معنی داری داشت (P=0/0001) و همچنین غلظت IL-2 در بافت تومور گروه (TE) نسبت به گروه (TR) افزایش معناداری نشان داد (P=0/013). در ضریب همبستگی پیرسون بین حجم تومور و سطح IL-2 در بافت تومور در گروه (TE) رابطه معکوس معنا داری دیده شد (r=0/8، P=0/002).نتیجه گیریبا توجه به یافته های این پژوهش می توان گفت تمرینات استقامتی منجر به کاهش در روند رشد حجم تومور موش ها می گردند، با توجه به اینکه این کاهش در افزایش حجم تومور در گروه تمرین استقامتی هم راستا با تعدیل سطوح IL-2 بوده است می توان نتیجه گرفت تعدیل سطوح سایتوکاینی در بافت تومور با تمرینات استقامتی صورت می گیرد. به طوری که افزایش سایتوکاین های ضد رگزایی مانند IL-2 از عوامل موثر در کاهش حجم تومور گروه ورزشی است. لذا با توجه به این اثرات مثبت، می توان از تمرینات ورزشی به عنوان روش کمک درمانی در کنار دیگر روش ها استفاده کرد.
کلیدواژگان: سرطان پستان وابسته به استروژن، تمرینات استقامتی، اینترلوکین 2 (IL، 2)، حجم تومور -
صفحات 42-48مقدمهسرطان پستان شایع ترین سرطان در زنان ایرانی گزارش شده است. این سرطان دارای عوارض سایکولوژیکال از جمله افسردگی و اضطراب می باشد. کیفیت زندگی شاخصی است که در مبتلایان به سرطان پستان از جمعیت عمومی پایین تر می باشد. هدف اصلی مطالعه، بررسی کیفیت زندگی و شدت نسبی افسردگی در بیماران مبتلا به سرطان پستان و ارتباط بین کیفیت زندگی و درمان افسردگی در این بیماران است.روش بررسیمطالعه از نوع کارآزمایی بالینی بود و نمونه گیری به شکل خوشه ایانجام گرفت. جمعیت مورد مطالعه، 50 بیمار زن مبتلا به سرطان پستان مراجعه کننده به کلینیک بیماری های پستان جهاد دانشگاهی بود. افسردگی در این بیماران با استفاده از پرسشنامه BDI-SV وکیفیت زندگی آنها نیز با استفاده از پرسشنامه SF-36 در ابتدا و انتهای مطالعه و پس از مداخله درمانی در بیماران مراجعه کننده به روان پزشک مورد ارزیابی قرار گرفت. تغییرات در نمره BDI-SV و SF-36با استفاده از T-test ارزیابی شد.یافته هااز بین 50 بیمار مورد مطالعه، 31 بیمار (62%) طی ارجاع ما به روان پزشک، جهت درمان افسردگی مراجعه کردند. میانگین نمره BDI-SV در بیماران در ابتدای مطالعه، 18 و در انتهای مطالعه، 5/ 6 بود که این تغییر با استفاده از Paired-Sample T-test، معنادار ارزیابی گردید (p<0.000). میانگین نمره SF-36 بیماران در ابتدای مطالعه، 51.68 و در پایان مطالعه، 25/ 68 بود که این تغییر نیز با استفاده از Paired-Sample T-test، معنادار ارزیابی گردید (p<0.000). افزایش نمره کیفیت زندگی در بیماران دو گروهی که به روان پزشک مراجعه داشتند و نداشتند، تفاوت معناداری نداشت (p=0.999).نتیجه گیرینتایج این مطالعه نشان دهنده بهبود معنادار افسردگی و کیفیت زندگی بیماران مبتلا به سرطان پستان سه ماه پس از پایان اقدامات درمانی مربوط به بیماری می باشد. عدم تفاوت معنادار آماری بین تغییرات نمره کیفیت زندگی در دو گروه بیماران مبتلا به سرطان پستان که به روان پزشک مراجعه داشتند و نداشتند می تواند معرف اهمیت سایر عوامل موثر در بهبود کیفیت زندگی این بیماران باشد که لازم است در روند درمان آنان مد نظر قرار گیرد.
کلیدواژگان: سرطان پستان، افسردگی، کیفیت زندگی -
صفحات 49-58مقدمهسرطان پستان از شایع ترین سرطان ها و پنجمین عامل مرگ و میر ناشی از سرطان در بین زنان ایرانی است. به نظر می رسد که یک حس قوی از معنا و هدف در زندگی بیماران مبتلا به سرطان پستان، منجر به کاهش ناامیدی در زندگی آنان گردد. پژوهش حاضر اثربخشی معنادرمانی به شیوه گروهی را بر کاهش ناامیدی زنان مبتلا به سرطان پستان تحت پوشش مرکز تحقیقات سرطان دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی مورد بررسی قرار داده است.روش بررسیروش پژوهش از نوع نیمه آزمایشی با پیش آزمون، پس آزمون به همراه گروه گواه بود. برای این منظور 30 نفر از بیماران مبتلا به سرطان پستان به شیوه نمونه گیری در دسترس انتخاب و به دو گروه آزمایشی و کنترل تقسیم شدند. سپس همه 30 نفر پرسشنامه ناامیدی بک (BHS) را تکمیل نمودند. گروه آزمایش در 8 جلسه 90 دقیقه ای مشاوره گروهی با رویکرد معنا درمانی شرکت کردند و این درحالی بود که گروه کنترل هیچ نوعی از آموزش روان شناختی دریافت نکردند. در خاتمه هر دو گروه بار دیگر مورد آزمون قرار گرفتند. پس از جمع آوری پرسشنامه ها، داده های به دست آمده با استفاده از روش آماری تحلیل کوواریانس و به وسیله نسخه هجدهم نرم افزار آماری SPSS مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.یافته هانتیجه پژوهش نشان داد که معنا درمانی به شیوه گروهی بطور معناداری در کاهش ناامیدی زنان مبتلا به سرطان پستان موثر بوده است (0005/ 0>P) و به عبارت دیگر، این مداخله توانسته میزان ناامیدی را در گروه آزمایش کاهش دهد.نتیجه گیریبا توجه به یافته به دست آمده می توان نتیجه گرفت که مداخلات روان شناختی؛ از جمله معنادرمانی گروهی قادر است میزان ناامیدی را در مبتلایان به سرطان پستان کاهش دهد و از این رو در راستای درمان های رایج پزشکی، این مداخله می تواند به منظور کاهش ناامیدی مبتلایان به سرطان پستان بکار برده شود.
کلیدواژگان: ناامیدی، سرطان پستان، معنادرمانی -
صفحات 59-64مقدمهروند رو به رشد سرطان پستان در سال های اخیر، لزوم اتکا به شیوه های مطمئن و جدید را برای شناسایی و کنترل این بیماری بیشتر آشکار می کند. داده کاوی یکی از این روش هاست که از پرطرف دارترین کاربردهای آن، کشف الگوهای پنهان مابین داده های بیماران در پایگاه های داده بزرگ است. در این مطالعه، پژوهشگران به بررسی و کشف الگوهای ناشناخته در یک مجموعه داده واقعی سرطان پستان می پردازند.روش بررسیبه دلیل گمشدگی بالای داده ها در 145 رکورد، تنها اطلاعات 665 بیمار قابل استفاده بود. در فاز پیش-پردازش داده ها، مقادیر تهی از طریق الگوریتم EM در نرم افزار SPSS19 تخمین زده شده است. سپس فیلدهای پیوسته تبدیل به فیلدهای گسسته شده، داده ها از طریق الگوریتم APRIORI تحلیل و روابط پنهان بین این داده ها کشف شده-است. پس از استخراج، روابط در اختیار پزشک خبره حوزه سرطان پستان قرار گرفته تا روابط بی معنی حذف گردند.یافته هاتعداد 100 رابطه انجمنی با ضریب اطمینان بالاتر از 9/ 0 توسط الگوریتم کشف شده است. پس از این که این روابط در اختیار فرد خبره قرار گرفته، تعداد 10 رابطه از این روابط به لحاظ بالینی بامعنی تشخیص و گزارش شده اند.نتیجه گیریدر این پژوهش، تعدادی از الگوهای کمتر شناخته شده و جالب توجه یک مجموعه داده واقعی استخراج گردیده اند. استفاده از داده کاوی بخصوص در داده های پزشکی با توجه به حجم بالای داده ها و وجود روابط ناشناخته فراوان بین علل بیماری ها، مشخصات دموگرافیک بیماران و ریزفاکتورهای خطر ابتلا به بیماری ها، مفید است. الگوها و مدل های حاصل از داده کاوی، در واقع فرضیات مطالعات بعدی را مشخص می نمایند که انجام آنها از جمله انجام انواع RCTها می توان این فرضیات را رد یا اثبات نمود.
کلیدواژگان: سرطان پستان، داده کاوی، قوانین انجمنی